این کارشناسان در این باره توضیح بیشتری ارائه نفرمودهاند که مبادا در مصرف زغال (ببخشید سوخت) صرفه جویی کرده باشند.
در همین راستا روابط عمومی شرکت ملی زغال کشور با صدای بلند اعلام کرد: ما با تمام توان زمستان را پشت سر گذاشتهایم و در این مورد خودکفا میباشیم، لذا چنانچه زمستان بخواهد برگردد، یک فکری به حال خودمان میکنیم. این روابطعمومی اعلام کرد: هیچکس نباید نگران کمبود زغال باشد، چرا که به میزان کافی درخت داریم و جنگلهای ما پر از درخت است و ما از هیچ چیز (حتی بازگشت ننه سرما) نمیترسیم.
در همین راستا «زینال زغال آبادی اصل» به خبرگزاری شمسی خانم گفت: «زمستان رفت و روسیاهی به زغال ماند.» او در تفسیر این خبر گفت: «ما اینیم دیگه!» وی نگفت منظورش از «اینیم» چیست. او دربارة این که برنامه سال آینده چیست، گفت: «حالا کو تا سال آینده؟ اصلاً برنامه مرنامه چه صیغهایه؟ مگر ما تلویزیونیم که از ما سراغ برنامه میگیرید؟»
در همین راستا شمسی خانم و همسایهها معتقدند دولت باید یارانه زغال را هم پرداخت کند، چرا که زغال یک زمانی برای خودش سوخت رایج مملکت بوده و بر اساس آن کلی ضربالمثل ساخته شده، از جمله: «زمستان رفت و روسیاهی به زغال ماند.»
در همان راستا، کارشناسان درخت میگویند تبدیل درخت به زغال فاجعه میباشد و ما باید هرچه زودتر زغالها را تبدیل به درخت کنیم و این فاجعه را در روز درخت و درختکاری به وقوع بپیوندانیم. این کارشناس خواستار حذف این ضربالمثل از لغتنامه دهخدا شد و ادامه داد:« دیگر زغال برای گرماییدن به کار نمیرود و مصارف تجملاتی دارد. در حال حاضر مردم در زمستان از بخاری استفاده میکنند، پس بهتر است بگوییم زمستان رفت و روسیاهی به بخاری ماند.»
به هر حال، چه زمستان رفته باشد چه نرفته باشد، چه روسیاهی به زغال مانده باشد چه نمانده باشد، باید نوجوانها را دریافت. آنها سرمایههای این کشور هستند؛ سرمایههایی که در هیچ بانکی جا نمیشوند و هیچ سودی به آنها تعلق نمیگیرد. تمام شدن زمستان برای آنها یعنی آمدن بهار و آمدن بهار یعنی عید و عید هم یعنی گرفتن عیدی و پوشیدن لباس نو و بخور بخور آجیل و شیرینی. به قول مادربزرگم: «سال نو، کوزة نو».
اوشکول اوشکولآبادی، زمستان 1389، اوشکولآباد